من و پسرک

بهراد در 26 خرداد 93، بیست و یک روز زودتر از موعد با وزن 2.700 ، قد 48 سانتی متر به دنیا آمد. اینجا از روزهایم با او می نویسم، از لحظات شیرین مادری بهراد

من و پسرک

بهراد در 26 خرداد 93، بیست و یک روز زودتر از موعد با وزن 2.700 ، قد 48 سانتی متر به دنیا آمد. اینجا از روزهایم با او می نویسم، از لحظات شیرین مادری بهراد

وقتی جو اسفند همه را می گیرد، الا من

اسفند را دوست دارم و ندارم، دوست دارم چون بوی بهار می دهد و دوست ندارم چون همه ثانیه هایش پر از دلهره و اضطرابند. من خانه تکانی نمی کنم، نه که مدام در حال رفت و روب باشم و خانه ام احتیاجی به تکاندن نداشته باشد، نه! تا جایی که میدانم در این دور و بر هیچ خانه ای به اندازه خانه من نیاز به تمیزکاری اساسی ندارد! اما وقتی کل عید را نیستیم معمولا تمیزکاری را می گذارم برای بعد تعطیلات، ذره ذره هم نمی شود کار کرد، پسرک تقریبا همه وقت روزم را میگیرد، بعد از خواب شبش هم دیگر شارژم تمام شده که کاری انجام دهم، عطف به برنامه غذایی پست قبل تقریبا ۳-۴ ساعت روز صرف تغذیه شازده می شود، دیگر زمان چندانی باقی نمی ماند. ولی من امید دارم همزمان با تحویل سال شیوه غذا خوردن پسرک هم متحول شود، البته صبر من هم افزون گردد!

ماین روزها مهم نیست در مورد چی حرف میزنم کلا از وسط صحبت ها به پسرک میرسم، بچه ها انگار معجزه های مادرها باشند، هر کار جدیدشان میشود یک نقطه عطف تو زندگی مادرها، صد البته که عالم و آدم هم باید از اًن مطلع شوند و ،ای به روزگار کسی که بشنود و واکنش درخور از خودش نشان ندهد!

داشتم از اسفند می گفدتم، به کجا رسیدم! فکر کنم از دهه آخر بهمن زندگی می رود روی دور تند و همه در حال دویدن هیتند تا به نقطه پایان که همان لحظه سال تحویل باشد برسیم. بعد مثل کوهنوردهای آماتور که به قله رسیده اند، چنان بساط اتراق کردن پهن میکنیم که انگار دنیا به آخرش نزدیک شده، نتیجه اتراق هم می شود ۳-۴ کیلو اضافه وزن که به خاطر هله هوله هایی که در جهت رفع خستگی رسیدن به قله صرف شده. کالری هایی که از نیمه بهمن دستمان می رسید با ترازوی زرگری می شمردیم به یکباره به باد فراموشی سپرده می شوند. خیلی دوست دارم بدانم این تحولات عظیم که حول و حوشٍ سال نو رخ می دهد، فقط در مورد سال شمسی است یا بقیه آدم های دنیا هم با رسیدن سال نوی خودشان!! دچار سندرم دور تند می شوند.

ظاهرا این سندرم هنوز بر من عارض نشده وگرنه به جای نوشتن این اباطیل!! در لحظات طلایی خواب بچه کمی از انبوه کارهای تلنبار شده را انجام می دادم  

برنامه غذایی 4__8 ماهگی

اینکه چرا اولین پست این وبلاگ باید در مورد برنامه غذایی باشه، بر میگرده به اونجا که من تو وبلاگ روزهای مادرانه یه کامنت در مورد این برنامه گذاشتم و دوستی درخواست کرد که کاملش رو ببینه.

نمی دونم باید اسم دکتر پسرم رو هم ذکر کنم یا نه، ولی ایشون نظرات بعضا متتفاوتی با پزشکان دیگه دارن اکه این تفاوت ها در برنامه غدایی شون هم کاملا مشهوده. اولین ویزیت بهراد در 4 روزگی اش بود، توصیه های کلی اون روز تاکید بسیار بر تغدیه انحصاری با شیر مادر و عدم استفاده از شیشه، شیرخشک،و پستانک بود. اتو مطب یک کارشناس شیردهی دارند که پرستار بخش نوزادان یک بیمارستان هستند، ایشان تازه مادران را در شیردهی راهنمایی می کنند. در جلسه اول در حضور کارشناس بهراد را شیر دادم و رفع اشکال شد!

بهراد در 2 ماهه اول بی قراری های شبانه داشت که بر طبق توصیه اکید پزشکش از هیچ داروی شیمیایی و گیاهی و عرقیات براش استفاده نکردم و با  با در آعوش گرفتن، راه بردن، صداهای جاروبرقی و ظرفشویی، تاب دادن و امثالهم آرومش کردیم. البته خانواده من و همسر در شهر دیگری زندگی می کنند و پدرمان درآمد!! اما به طور کلی در 4 ماهه اول به جز شیر مادر و چندباری که موقع واکسن و خ..ت..ن..ه استامینوفن دادم هیچ خوراکی دیگری ندادم(حتی آب و شیرخشت و عرق نعنا) یادم رفت بهراد زردی هم داشت که آن هم با شیر دادن متناوب با فاصله 1.5 ساعت دفع شد.این برنامه غذایی رو کم با بیش به همین ترتیب به بچه های دیگه هم میدن، البته اگر کوچولوی شما سابقه آلرژی داره به طور حتم این برنامه براش مناسب نیست.

4 ماهگی

4 بادام پوست کنده آسیاب شده + 1ق غ آرد برنج+ کمی آب جوشیده در قابلمه روی حرارت کم 15_20 پخته شود تا به غلظت فرنی برسد. روز اول 1 ق چ از مخلوط برداشته با شیر مادر رقیق کرده و به کودک می دهیم. همینطور روزی 1 ق چ اضافه می کنیم تا وقتی کودک کل مخلوط را خودش بخورد. بعد از آن روزی نصف بادام اضافه می شود تا به 7 بادام برسد. در طی 10_15 روز غلظت غذا را از رقیقی دوغ به غلظت ماست می رسانیم. غذا بین ساعت 11_12 صبح داده می شود. از یکساعت قبل از غدا شیر نمی دهیم. حدود 10_15 روز طول می کشد تا کودک به عضلات صورتش کنترل پیدا کند و غذا را بدون بیرون داددن بخورد اما پس از آن اگر همچنان غذا را نمیخورد بازیگوشی است و وعده شیرقبلی را 2 ساعت قبل از غذا می دهیم تا گرسنه باشد. غدا روز به روز باید آماده بشه و در یخچال نمی گذاریم. غذا تا 1 سالگی باید با قاشق دم بلند پلاستیک مرغوب داده بشه و دقت کنیم موقع غذا دادن به لثه بچه نخوره.

من موقع غذا بهراد را در کریرش میگذاشتم تا عادت کنه که  بعدقراره رو صتدلی بنشینه و غذا بخوره.

وزن 4 ماهگی: 6.100

وزن 5 ماهگی: 6.400

بعد از غذا باید شیر میخورد تا املاح غذا جذب بشه که من خیلی روزها اینکار رو نکرده بودم چون نمیدونستم فکر می کردم با غذا سیر میشه. دلیل کمبود وزن گیری اش هم فکر می کنم همین بود.

5 ماهگی

حریره بادام از 7 بادام با افزودن روزی نصف بادام به 12 بادام در روز می رسه که در دو وعده به کودک داده میشه. یک وعده بین 11_12 و وعده بعد بین 16_17 . کل غذا رو میشه صبح آماده کرد و نصفش رو برای عصر تو یخچال نگه داشت. روز اول به اندازه یک نخود موز به غذای صبح و یک نخود هم به غذای عصر اضافه میشه تا به تدریج به 2 سانت موز به غذای صبح و دو سانت موز به غذای عصر برسه. دیگه به غذا شیر مادر اضافه نمیشه، بعد از غذا شیر میدیم

وزن 6 ماهگی: 7.150

6 ماهگی

صبحانه بین 6.30_7 صبح:

یک روز در هفته: 100 سی سی شیر مادر + 1 ق غ آرد برنج به صورت فرنی پخته شود. بهراد نمیخورد گفتند 2 سانت موز اضافه کنم که با موز دوست داشت(  می توان شیر را از یک روز قبل دوشید و در ظرف دربسته در یخچال نگه داشت)

2 روز در هفته: سرلاک برنج : از 1 ق م سرلاک شروع میشه و به تدریج به 5 ق م میرسه. با شیر مادر رقیق شود. (قوطی سرلاک حتما در یخچال نگهداری شود)

2 روز در هفته: ماست از 1 ق م  شروع میشه به تدریج به 5 ق م میرسه و خرما که نصف خرما به 2 خرمای مضافتی پوست و هسته گرفته میرسه و پسته که از 1 پسته آسیاب شده به تدریج به 3 تا میرسه. کل مواد مخلوط شود. ( ماست را گفتند خودم هفتگی با شیر خام که ااز لبینیاتی میگیرم و 20 دقیقه میجوشانم درست کنم و پیش از مخلوط کردن با سایر مواد بگذارم بیرون یخچال تا به دمای محیط برسد.

2 روز در هفته همان حریره بادام 5 ماهگی ولی با 5 بادام( من همچنان با موز می دادم) 

نهار و شام:  یک روز در میان مرغ و ماهیچه، 70 گرم سینه مرغ + 4 ق غ هویج رنده شده + 1.5 ق غ بلغور جو + 1ق غ روغن زیتون تصفیه شده ی بو. روز بعد 70 گرم ماهیچه + 4 ق غ سبزی( شوید، گشنیز، جعفری، شنبلیله) + 1.5 ق غ برنج+ 1 ق غ روغن.

از ابتدای شروع غذا سه روز اول فقط آب غلیظ غذا را میدهیم، 1 ق غ را 11 صبح و 1 ق غ را 16 عصر. روزی 1 ق غ به صبح اضافه می شود، یکی به عصر تا وقتی که نصف غذا صبح و نصفش عصر خورده شود( از روز چهارم کل غذا میکس شود)

    مرغ و ماهیچه حداکثر به اندازه مصرف 1 هفته فریز شود. غذا هر روز تازه تهیه شود و غذای بعد از خنک شدن در یخچال نگه داری شود. 

میان وعده ها: ساعت 12 و 17 آب سیب یا شیرموز. آب سیب از 5 سی سی شروع و به تدریج به 30 سی سی برسد. موز از 2 سانت به تدریج به 4 سانت رنده کنید و با شیر مادر رقیق کنید. سیب هم رنده و در الک فشار دهید تا آبش گرفته شود.

وعده های شیر کاهش می یابد از صبح تا 16 عصر به تعداد وعده های غذایی شیر میدهیم نه بیشتر. اما از اون به بعد تا صبح هرقدر دوست داشت شیر بخوره. جمله دکتر دقیقا این بود مادری، مادری میکنه که به تدریج شیر رو کم کنه و غذا رو زیاد. تاکید کردند از شیر برای ساکت کردن و خواباندن کودک استفاده نشه. غذا حتما روی صندلی غذا و در جای ثابت داده شود.

از این ماه قطره آهن هم شروع شد که عصرها میدادم. روند غذا خوردن بهراد روزهای اول خیلی خوب بود. طوری که به نظر میرسید با اون چند تا قاشق سیر نمیشه، اما یه جاهایی خیلی بد شد و عملا هرچی میگذاشتم دهنش تف میکرد. در تماسی که با کارشناس مطب داشتم، گفتند گرسنه نگهش دارم. در مورد غذای عصر جواب نمیداد و همچنان با گریه همراه بور از صبحانه ها هم ماست و خرما رو اصلا دوست نداشت حتی ماست و پسته رو با هم و خرما رو جدا بهش میدادم بازم کل سر و کله خودش و من رو نوچ میکرد و نمیخورد. تو این ماه من 1 هفته ای خانه پدرم بود، مامانم مرتب میگفت غذا واسش زیاده، دوست نداره! زوری نباید بهش بدی و... منم دلم نمی اومد بذارم گریه کنه، شیر میدادم بهش. این کار کاملا اشتباه بود چون بهراد به تدریج یاد گرفت میتونه غذا رو نخوره و جاش شیر بخوره که تاثیرش رو وزن گیری اش دیدم. پزشکش می گفت انسان ذاتا راحت طلبه بچه شیر خوردن تو آغوش مادرش واسش راحت تر و لذت بخش تر از خوردن غذا رو صندلی هست و شما این فرصت رو بهش دادی که این تفاوت رو کاملا بفهمه. گفتن یک هفته اصلا تا 4 عصر شیر ندم تا بفهمه اون م...م..ه رو لولو برد که بخواد جای غذا شیر بخوره. گفتند بچه بعد از 6 ماه باید اول غذا بخوره بعد شیر. آخرین شیر شب هم 4 صبح داده میشه تا برای صبحانه بچه گرسنه باشه

وزن 7 ماهگی 7.450

7 ماهگی 

صبحانه: 2 روز 5 ق م سرلاک برنج+ شیر مادر +4 تا پسته یا 3 تا بادام پوست کنده آسیاب شده

یک روز فرنی 100 سی سی شیر مادر + 1 ق غ آرد برنج

2روز 5 ق م ماست و 3 خرما و 4 پسته یا 3 بادام

2روز 150 سی سی شیر پرچرب( از لبنیاتی 20 دقیقه جوشانده) + یک سیب زمینی پخته رنده شده به اندازه یک نارنگی کوچک با هم 20 دقیقه بپزند. بعد با  3 خرما مضافتی پوطت گرفته یک نخود کره و کمی زعفران میکس شود ( بهراد اصلا دوست نداشت و ندارد همچنان :( ولی گفتند خیلی مقوی هست و هرجور هست بدهم بخورد)

نهار و شام: یک روز در میان مرغ و ماهیچه: 90 گرم مرغ یا ماهیچه، 2 ق غ مواد نشاسته ای، 4 ق غ سبزیجات، اندازه 4 بند انگشت سیب زمینی، اندازه یک گردو پیاز، 1.5 ق غ روغن کنجد یا زیتون

    سبزیجات: کدو حلوایی، کدو سبز، هویج، شنبلیه، شوید، جعفری، گشنیز، مرزه،ترخون

     نشاسته ای: برنج،بلغور جو،رشته سوپی، عدس، ماش، سبزی معطر ( عدس و ماش 2 ساعت خیس بخورد)

     چاشنی ها: آب لیمو، زیره سیاه، زرشک، زعفران، کشمش، خرما هر روز کمی از هرکدام تا بچه به طعم غذاهای ترش و شیرین عادت کند

کل غذا میکس و اول 2 ق غ جدا و بقیه نصف برای صبح باقی عصر. آن دو ق غ را هم ساعت 20 می دهیم. 

میان وعده ها 12 و 17: آب یکی از این میوه ها:  به، آناناس، سبری، سیب، لیمو شیرین، انار یا شیرموز. ( هر آب میوه جدید از 5 سی سی شروع و به تدریج به 30 سی سی برسد، البته این میوه ها رو بسته به فصل گفتن)

غذا خوردن تو این ماه کمی بهتر شد اما همچنان ماست و خرما رو زیاد دوست نداشت، از ترکیب ماش و عدس هم با غذاش اصلا رضایت نداشت! به نظرم چون بافت دار می شد و جویدن براش مشکل هرچند 4 تا دندون داشت!  پزشکش از وزنش زیاد راضی نبود و توصیه های جدیدی داد برای ماه بعد که می نویسم.

وزن 8 ماهگی: 7.750

8 ماهگی

صبحانه: 2 روز 5 ق م سرلاک گندم+ شیر مادر+ 5 بادام یا 6 پسته پوست گرفته آسیاب شده

1 روز پوره سیب زمینی با همین میزان قبل سیب زمینی ولی 200 سی سی شیر، زعفران و 1 ق غ ارده

1 روز 5 ق م ماست، 3 خرما، 5 پسته

3 روز زرده تخم مرغ آب پز سفت از یک چهارم به تدریج به یک برسد. له شود با کمی کره آب لیمو، آب نارنج، زعفران یا خرما طعم دار شود

نهار و شام: 110 گرم سینه یا ران مرغ یا گوشت لخم گوسفند+ 2.5 ق غ مواد نشاسته ای+ 4 ق غ سبزیجات، اندازه 1 گردو پیاز و 6 بند انگشت سیب زمینی، 2 ق غ روغن کنجد یا زیتون

سبزیجات: شنبلیله، شوی،جعفری،گشنیز،مرزه،ترخون، هویج، کدو حلوایی،کدو سبز، لوبیا سبز، کلم بروکلی بدون ساقه اش

نشاسته ای: برنج، بلغور گندم، بلغور جو، عدس، ماش، رشته سوپی، انواع لوبیا چشم بلبلی، قرمز، چیتی،سفید،کپسولی که باید 4 ساعت خیس داده و آبش دور ریخته شود

چاشنی ها: چاشنی های قبلی، دارچین، جوز هندز، زرچوبه، تخم گسنیز آسیاب شده، سیر، رب انار

میان وعده ها: همان قبلی ها

 ۳ ق غ از غذای میکس شده ساعت ۲۰ و باقی رو نصف کرده ۱۱ و ۱۶ می دهیم. در ضمن غذای صبح در طی ۱۵ روز به تدریج کم آب تر شود به حالت بوفی که بچه یاد بگیرد از دندان هایش استفاده کند.

توصیه ها: از 4 صبح تا 21 اصلا شیر نمیدهم، اصلا مهم نیست خوردن یه وعده غذا چقدر طول بکشد، هر قدر هم گریه کرد تا غذا تمام نشده از روی صندلی برش ندارم. اما به محض تمام شدن غذا برش دارم. دقیقا گفتند اگر خون گریه کرد هم باید غذایش را بخورد و آدم گرسنه سنگ هم میخورد :(

از 21 تا 4 صبح 4 وعده شیر میدهم. واضح و مبرهن است که ترشح شیر کم شده ولی غذا خوردنش بهتر شده هرچند بعضی روزها بهانه گیری می کند و دنبال م..م..ه لولو برده می گردد. گاهی هم برای خالی نبودن عریضه نقبی به روزهای بدغذایی ماه پیش میزند و واقعا خون گریه می کند :( 

گفتم که خانواده ها از ما دورند، من میتوانم تحمل کنم گریه کند و جیغ بکشد به طور حتم مادربزرگ ها نمی توانند. پس نمیدانم اگر شما که مادربزرگ در جوار دارید چطور میخواهید این برنامه را اجرا کنید. در ضمن بنده هم مثل شما آدمم و دلم ریش می شود وقتی گریه می کند اما به پزشکش اعتماد کرده ام و چون دلم نمی خواهد یک عمر بدغذایی اش را تحمل کنم، ترجیح می دهم چند صباحی گریه ها را تحمل کنم و البته زجر بکشم و معده ام هی تیر بکشد. راستی یک فوج اسباب بازی و کتاب با نقاشی های بزرگ و شاد داریم که به نوبت موقع غذا خوردن انجام وظیفه می کنند! البته فقط وقتی که بهانه می گیرد نه همیشه که به غذا خوردن حین بازی عادت نکند. گاهی هم پدر بچه حرکات محیرالعقول می کند البته اگر خانه باشد!!!

من الان 2 ساعت است دارم تایپ میکنم امیدوارم چیزی جا ننداخته باشم و این توصیه ها حداقل به درد یک نفر بخورد.